فکر کنم یک ماه از اولین سال و شروع مدرسه رفتن من گذشته بود و هنوز همه چیز برایم جدید بود. صدای زنگ مدرسه، خواندن دعای صبحگاهی در حیاط مدرسه و با صف منظم به کلاس رفتن و کم کم داشت این چیزها برایم مانوس و دوست داشتنی میشد. آن روز هم مثل روزهای دیگر به صف وارد کلاس شدیم. هنوز درست جا بجا نشده بودیم که ناظم مدرسه همراه دو شاگرد کلاس ششمی وارد شد. فراش مدرسه هم به دنبالش چوب و فلک را آورد. مبصر بر پا داد و همه بلند شدیم. ناظم بر جا داد و سپس کلی توضیح داد که فلان شاگرد چه کار بدی کرده است و بعد آن بچه را که کار بدی کرده بود در وسط کلاس فلک کردند.وقتی همه رفتند من همچنان مات و مبهوت بودم که چه شد؟ چرا او را فلک کردند؟ اصلا فلک چیست؟ و حس کردم مدرسه جای خوبی نیست
خاطره جالبی بود
پاسخحذفمنم چند بار سر کلاس فلک شدم
زمان ما مدرسه اصلا جای خوبی نبود
حالا اون بیچاره چکار کرده بود مگه؟
پاسخحذفما دهه شصتیا از این صحنه ها زیاد دیدیم
پاسخحذفاین عکسه که برای زمان قاجاره
پاسخحذف