۱۳۹۳ دی ۲۸, یکشنبه

اندر درک اصطلاح "چشم ودل سیر"


مادرم یک زن خانه دار بود ولی آدم شناس خوبی بود. همیشه با دیگران با احترام برخورد میکرد ولی اگر کسی برای سوء استفاده از آشنائی و یا دوستی به او نزدیک میشد خیلی زود حس میکرد و در این موارد با زبانی نه چندان مهربانانه آنها را از خود میراند. مادرم همیشه اصطلاحاتی به کار میبرد که ریشه در فرهنگ شفاهی مردم داشت که با یک جمله کوتاه موضوع مهمی را بیان میکرد. خیلی وقتها میگفت با آدمی که چشم ودلش سیر نیست نشست و برخاست نکنید. در سنین جوانی با اتکا به چند کتاب که خوانده بودم این حرف مادرم را بازتاب اندیشه فئودالی در جامعه ارزیابی میکردم و بر این باور بودم که همه انسانها برابرند و باید به آنها امکان دوستی داد و به آنها اعتماد کرد تا اینکه در سال 2010 کسی را به زندگی ام راه دادم که چشم و دلش سیر نبود و آنجا بود که حرف مادرم را عمیقا درک کردم. سیر بودن چشم و دل هیچ ربطی به میزان ثروت آدمها
ندارد بلکه به دید گاه آدمها نسبت به مادیات ربط دارد. شما میتوانید انسان فقیری باشید ولی چشم و دلتان سیر باشد، حرص نزنید، زیاده طلب نباشید و برای پول و مادیات با هدف مال اندوزی دروغ نگوئید. در مدت نزدیک به سه سال که این موجود عجیب در زندگی من رخنه کرده بود مفهوم مال اندوزی، کلاشی، زیاده خواهی و دنائت را از نزدیک لمس کردم. در یک قلم 6000 یورو پول نقد، مرا سر کیسه کرد. چنین آدمی همواره با حرص و آز زندگی میکند و چشم ودلش سیر نمیشود. سیر بودن چشم ودل به آزاده بودن و آزادگی مربوط است نه به میزان ثروت.
چشم تنگ مرد دنیا دوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور