۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

"علویه خانم" خوانی در کپنهاک


واقع گرائی به سبک هدایت


اگر آذر نفیسی در تهران لولیتا خوانی میکرده است من هم باید یک جنبش علویه خانم خوانی در کپنهاک به راه اندازم. باز خوانی علویه خانم برایم خیلی لذت بخش بود. من فکر میکنم که هر چند سال یک بار آدم باید آن داستانهائی را که خوانده است و بر روی او اثر گذاشته اند دوباره بخواند. این کار این مزیت را دارد که منِ امروز همان منِ چند سال پیش نیست و متن را با دانش و تجربه بیشتری که کسب کرده است می خواند. در ادبیات موسوم به واقع گرائی اجتماعی در ایران نویسندگان بر خاسته از طبقه متوسط شهری در باره طبقات فرو دست و محروم می نوشتند، بی آنکه از آرزو ها و آمال این طبقه آگاهی داشته باشند. شاید بتوان گفت احمد محمود یک استثناء از این قاعده بود. بسیاری از نوشته های این دوران بیشتر به عکس های جهانگردان از زندگی تهیدستان می ماند با این تفاوت که نویسنده جانبدار است. در این عکسها شما فقط فقر و تهیدستی را میبینید بی آنکه به درون آدمها نفوذ کنید. تهیدستی به معنی بر خورداری از فضیلت انسانی نیست. تهی دستان می توانند پست و رذل باشند. گفتن این حرف سی سال پیش بدون شک به عنوان توهین به توده ها تکفیر میشد، ولی فکر کنم امروز این تکفیر لغو شده باشد. آنچه که علویه خانم را از واقع گرائی آبکی اجتماعی جدا میکند، واقع بینی خشن آن است. در تهیدستی هیچ فضیلتی نیست. تهیدستان می توانند پست و رذل باشند. شلاق این رذالت را بر گرده مردم خرد خواهند کرد آنگاه که قدرت بگیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر