تابستان 1356 بود و قیام مردم علیه رژیم پهلوی هر روز اوج بیشتری میگرفت. راستش من زیاد از اینکه قیام مذهبی میشد خوشحال نبودم. کتابهای ممنوعه با جلدهای سفید در تیراژهای بالا بیرون می آمد، مانیفست حزب کمونیست و مقالات لنین که که چاپ آنها ممنوع بود و خواندن آنها جرم بزرگی محسوب میشد به راحتی قابل تهیه بود. برای من که جوانی ام تازه شروع شده، بود همه چیز مهیج بود. واژه های جدیدی یاد میگرفتم، پرولتاریا، زحمتکشان، کارگران و دهقانان. چند روزی بار و بندیل را بستم و به روستا نزد فامیل رفتم. در گرمای شدید تابستان جوان روستائی سخت مشغول چیدن گندم دیمی بود و زیر لب آواز میخواند: " عروس خانم میبرنت، مثال خر میکننت". در شهر دانشجویان بحث میکردند که باید با طبقه زحمتکش پیوند بر قرار کرد و اتحاد گارگران و دهقانان را مستحکم کرد. در زندگی واقعی جوان روستائی در زیر برق آفتاب در فکر تصاحب عروس بود آن هم به خشن ترین شکل.
در گوشه های ذهنم خاطراتی لانه کرده اند که هر از گاهی خود را نشان میدهند. گوئی به من یاد آوری میکنند که برایم مهم هستند. سماجت دائمی این خاطرات مرا بر آن داشت که انها را به شکل نوشتاری ثبت کنم شاید در فرایند نوشتن آنها چرائی ماندگاری آنها نیز بر من چهره بنماید.
۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه
عروس خانم میبرنت
تابستان 1356 بود و قیام مردم علیه رژیم پهلوی هر روز اوج بیشتری میگرفت. راستش من زیاد از اینکه قیام مذهبی میشد خوشحال نبودم. کتابهای ممنوعه با جلدهای سفید در تیراژهای بالا بیرون می آمد، مانیفست حزب کمونیست و مقالات لنین که که چاپ آنها ممنوع بود و خواندن آنها جرم بزرگی محسوب میشد به راحتی قابل تهیه بود. برای من که جوانی ام تازه شروع شده، بود همه چیز مهیج بود. واژه های جدیدی یاد میگرفتم، پرولتاریا، زحمتکشان، کارگران و دهقانان. چند روزی بار و بندیل را بستم و به روستا نزد فامیل رفتم. در گرمای شدید تابستان جوان روستائی سخت مشغول چیدن گندم دیمی بود و زیر لب آواز میخواند: " عروس خانم میبرنت، مثال خر میکننت". در شهر دانشجویان بحث میکردند که باید با طبقه زحمتکش پیوند بر قرار کرد و اتحاد گارگران و دهقانان را مستحکم کرد. در زندگی واقعی جوان روستائی در زیر برق آفتاب در فکر تصاحب عروس بود آن هم به خشن ترین شکل.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر