۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

روز های انقلاب


دیو چو بیرون رود، فرشته در آید

این روزها با یاد آوری این بیت که بعد از رفتن شاه و بازگشت آیت الله خمینی به ایران بر زبان بخشی از مردم جاری بود، احساس تلخی راه گلویم را میگیرد. در آنروزها من نیز همانند میلیون ها ایرانی دیگر در تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت میکردم. شاه مستبد بود و تمام آزادی های مندرج در قانون اساسی را نادیده گرفته بود. کشور به یک تحول سیاسی نیاز داشت. نبودن آزادی بیان و وسایل ارتباط جمعی این امکان را از مردم گرفته بود که بتوانند از یک آگاهی سیاسی نسبی نسبت به جامعه شان بر خوردار باشند. در این خلاء فکری بود که ایت الله خمینی مظهر رحمانیت و آزادی خواهی مردم شد بی انکه بدانند برای آینده کشور چه سیاستی را در نظر گرفته است. در آن روزهای پر شور و هیجان، در درونم نگران بودم. نمیدانستم آینده چه خواهد شد و مشخص بود که آن توده میلیونی هم نمیداند به چه چیزی دل بسته است. احساس بدی داشتم، در برابر توده میلیونی مردم احساس ناتوانی میکردم. من همیشه به آدمهائی که مستقیم به دوربین نگاه نمیکنند و در موقع حرف زدن در چشم شما نگاه نمیکنند هیچ وقت اعتماد نداشته ام. گذشت زمان نشان داد که احساسم به من دروغ نگفته بود و رفتن دیو به معنی ورود فرشته نیست. امروز نسلی که نیروی محرکه انقلاب بود در سنین بزرگسالی است و بسیاری از آنان از کرده خود پشیمانند. نسل انقلاب اگر صادقانه با خود برخورد کند، باید از نسل امروز ایران به خاطر نادانی خود عذر خواهی کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر