۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه

یک سال گذشت


پس از یک سال

یک سال از عمر وبلاگم گذشت. یک سال پیش بدون آنکه دقیقا بدانم نجواهایم چه مسیری را طی خواهد کرد نوشتن را آغاز کردم. در آغاز، این وب نوشته ها خاطراتی بود که گوشه های ذهنم را قلقلک میداد. تصاویری از آدمهائی که در کودکی و نو جوانی از برابرم گذشته بودند و یا به دلیلی در ذهنم حک شده بودند. تصاویر گنگی بودند که تجربه کرده بودم و چونان عکسهای سیاه سفید کتابهای تاریخ بر شبکیه چشمهایم نقش بسته بودند. با نوشتن آنها و ثبت کردن آنها در وبلاگم گوئی آنها را در صندوقچه دیجیتال بایگانی کردم. بدون شک پاک کردن آنها از ذهنم ممکن نیست ولی با بایگانی آنها در دنیای مجازی ذهنم را از دست مزاحمت دائمی آنها راحت کرد. شاید در زمانهای دیگر خاطرات دیگری به ذهنم تلنگر بزند و آنها را نیز به این بایگانی مجازی بسپارم. به تدریج این وبلاگ بخشی از زندگی روزانه من شد و اکنون باید نوشتن در این دنیای مجازی را تعریفی دوباره کنم. باید بدانم چه می خواهم بنویسم و برای چه؟ پاسخ این پرسش به شکل طبیعی خود، بی آنکه من تصمیم بگیرم در مسیر کار و زندگی خود را نشان داده است. در دو ماه گذشته تحولی کیفی در زندگیم رخ داده است و این وبلاگ بی آنکه من تصمیم بگیرم آینه ای شده است که در آن نجواها ی روزانه ام را منعکس میکند. اگر در آغاز برای بایگانی گذشته بود اینک باید پلی باشد بین حال و آینده. از امروز می نویسم با نگاه به آینده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر